«پردیسیها»
نگاهها دعوت به سکوت و مشاهده میکنند. دعوت به تصویر این چهرهها در فضایى اثیرى، مستور و پوشانده شده در رمز. بُعد میانمان از بین میرود، انگار ناگهان دنیایى فراموش شده – بسیار فراموش شده – در برابرمان براى آنى آشکار میشود. دنیایى که در آن، چون رویایى، حجم همه چیز به صورت شفاف و درخشان درك میشود. حاضر بودن آن دنیا و این آفریدههاى پدیدار شـــده را درك میکنیم: مىخواهند دیده شوند، فراموش نشوند… .
سپس حسرتى از ناپدید شدن ناگهانى آنها. و دوباره سعى میکنیم به وجود آوریمشان، این شـــاهدختهاى پردیس را با زیبایى ذاتى و انکار ناپذیر خود و دنیایشان.